پسر گلم
الهه دختر همسايه كه كلاس اول راهنماييه از موضوعي ناراحت بود و داشت گريه ميكرد . اميرمحمد رفته كنارش و بهش ميگه : گريه نكن الهه جون ! دركت ميكنم !!! بهش ميگيم مي خواي چه كاره بشي ؟ ميگه : فضانورد. عصر كه رفته بوديم دنبال سارا و با سرويس سارا برگشتيم خونه ميگه ميخوام راننده سرويس بشم!!! خلاصه هر روز يه شغل جديد پيدا ميكنه. ...
نویسنده :
ماماني
1:55